نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





♥در جست و جوی بهشت♥

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟» دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.» - «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایمدروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.» - اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد؛ چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
-
ما خیلی تشنه‌ایم، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
-
بهشت
-
بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
-
آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
-
کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند.


[+] نوشته شده توسط Moro در 18:4 | |







این داستان واقعی است

اول خرداد 91 بود که مسعود ۳۰ ساله به دفتر ما آمده بود ، تشکیل پرونده داده بود ، آزمایشگاه رفته بود ، برگه پیش‌نویس توافقات را دانه به دانه امضا کرده بود ، مهریه را قید کرده بود ، مقدار طلا را نوشته بود ، روز عقد را مشخص کرده بود و قرار بود چند روز بعد برای ثبت بزرگترین واقعه زندگی‌اش شانه به شانه نگین به دفتر ما بیاید و برای زندگی جدیدش پیمان ببندد.... اما...


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط Moro در 14:15 | |







♥عشق یعنی♥

عشق يعني ... نتوني صبر کني تا کسي شما رو به هم معرفي کنه.

• عشق يعني ... همون سلام اول.

• عشق يعني ... چيزي مثل تنفس در هواي پاک کوهستان.

• عشق يعني ... يک موهبت طبيعي که بايد اونو پرورش داد.

• عشق يعني ... انفجار احساسات.


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط Moro در 20:24 | |







جملات و متن های زیبا درباره خیانت و نامردی

ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مردیت را خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود

.

مرا هرگز نباشد بیمی از مشت

برادر جان مرا نامردمی کشت

فتوت پیشه خندد روی در روی

زند نامرد ناکـــس خنجر از پشت

.

به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی

که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط Moro در 19:35 | |







♥به سلامتی♥

به سلامتی اون حس هایی که نمیشه به اشتراک گذاشت مگر با خدا …
.
.
به سلامتی کسی که دیگه بهش زنگ نمیزنیم اما اگه بفهمیم خطش خاموشه دق می کنیم !
.
.
به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگاری هیچکس نیست …
.
.
به سلامتی اونایی که خیانت رفیقو دیدن اما آخرین برگ رفاقتو نچیدن !
.
.
گفت : بزن به سلامتی پت و مت !
گفتم : حتما به خاطره اینکه خنده دار بودن ؟
گفت : نه ، به این خاطر که تا تهش با هم بودن !


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط Moro در 19:25 | |







رفتارهای متقابل

در مقابل حوادث و خبر‌های بد چون باد سریع بگذر.

در مقابل بزرگتر‌ها چون بید همیشه سر به زیر باش

در مقابل مشکلات و سختی‌ها چون سنگ خارا قوی و غیر شکننده

 در مقابل سخنان درشت و ناراحت کننده چون پنبه نرم باش.


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط Moro در 18:2 | |







♥بیست جمله کوتاه اما حکیمانه♥

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز می شود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم میدوزیم  که درهای باز را نمیبینیم!

آنچه تو سالها صرف ساختنش می کنی، شخصی میتواند یک شبه آنرا خراب کند،با این حال سازنده باش.


انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است.


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط Moro در 17:54 | |